Wellcom To Jalal Karimi Site

سایت شخصی آقای جلال کریمی

Wellcom To Jalal Karimi Site

سایت شخصی آقای جلال کریمی

Wellcom To Jalal Karimi Site

سایت شخصی آقای جلال کریمی

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب



کی رفته ای ز دل که تمنا کنم تو را؟

کی بوده ای نهفته که پیدا کنم تو را؟

غیبت نکرده ای که شوم طالب حضور

پنهان نگشته ای که هویدا کنم تو را

با صد هزار جلوه برون امدی که من

با صد هزار دیده تماشا کنم تو را


عاشق گمنام نوشت:


چرا گرفته دلت؟؟

مثل انکه تنهایی!!

چقدر هم تنها....

خیال میکنم دچار ان رگ پنهان رنگ ها هستی

و دچار یعنی عاشق

و فکر کن که چه تنهاست

اگر ماهی کوچک دچار

ابی دریای بیکران شود

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۱۷ خرداد ۹۵ ، ۲۲:۳۸
  • جلال کریمی


گاهی نفس به تیزی شمشیر میشود

از هرچه زندگیست دلم سیر میشود

کاری ندارم کجایی چه میکنی؟

بی عشق سر مکن که دلت پیر میشود


عاشق گمنام نوشت:


آنجا که تو هستی

گذری نیست مرا

میسوزدو این دل

خبری نیست تورا

میخواستم که به سوی تو پرواز کنم

اما......چه کنم بال و پری نیست مرا

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۱۷ خرداد ۹۵ ، ۲۲:۳۶
  • جلال کریمی


عــشــق مــــن شــبــیــه بـــــاران نــیــســتـــ...

کـــه گـــاهــى بــیــاید و گــاهــى نـــه،

عــشـــق مــــن شــبــیــه هـــواســتــــ..،

ســـاکــت، امـــا هــمــیــشــه

در اطـــراف تــــــو .....


عاشق گمنام نوشت:


هیـچ چیز...

غم انگیزتر از این نیست!

که کسی که دوستش داری

هیچ تلاشی برای نگه داشتنت نکند...

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۱۶ خرداد ۹۵ ، ۱۹:۴۱
  • جلال کریمی


زندگـے
در جریان است
مهم نیست راه بروے،
بدوے،...
همین که در ذهنت حــرکت کنے
تو سرشار از امیدے


عاشق گمنام نوشت:

حضور حوا را احساس نمی کنی.. درست مثل هوا..

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۱۶ خرداد ۹۵ ، ۱۹:۳۹
  • جلال کریمی


خداوندا از بچگی به من آموختند

همه را دوست بدار

حال که بزرگ شده ام و

کسی را دوست می دارم

می گویند:

فراموشش کن


عاشق گمنام نوشت:


دنیا را بد ساخته اند …

کسی را که دوست داری ،

تو را دوست نمی دارد …

کسی که تورا دوست دارد ،

تو دوستش نمی داری …

اما کسی که تو دوستش داری

و او هم تو را دوست دارد …

به رسم و آئین هرگز به هم نمی رسند …

و این رنج است...

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۱۵ خرداد ۹۵ ، ۲۱:۲۵
  • جلال کریمی


اگر کسی مرا خواست

بگویید رفته باران ها را تماشا کند

اگر اصرار کرد

بگویید برای دیدن طوفانها رفته است

و اگر باز هم سماجت کرد

بگویید رفته است

تا دیگر باز نگردد


عاشق گمنام نوشت:


دیگران را هم غمی هست به دل

غم من لیک غمی غمناک است

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۱۵ خرداد ۹۵ ، ۲۱:۲۳
  • جلال کریمی


چشم تو پنجره ی مرموزیست

کاش میدانستم

پشت این پنجره کیست؟

کاش میدانستم

چه کسی در تو اقامت دارد؟

کاش اتش بودی و میسوزاندی

علف هرزه ی تردیدم را...


عاشق گمنام نوشت:


ز غم کسی هلاکم که زمن خبر ندارد

عجب از محبت من که در او اثر ندارد

دروغ است میگویند دل به دل راه دارد

دل من ز غصه خون و دل او خبر ندارد

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۱۵ خرداد ۹۵ ، ۲۱:۲۰
  • جلال کریمی


تو مرا یاد کنی یا نکنی

باورت گر بشود گر نشود

حرفی نیست...

اما

نفسم میگیرد

در هوایی که نفس های تو نیست

عاشق گمنام نوشت:

ساده بودم ....که تورا ساده تجسم کردم

بعد لبخند تو با گریه تبسم کردم

اشنا با همه ی پنجره های شهرم

چون تورا پشت همین پنجره ها گم کردم....

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۱۵ خرداد ۹۵ ، ۲۱:۱۹
  • جلال کریمی


میروم شاید فراموشت کنم

با فراموشی هم اغوشت کنم

میروم از رفتن من شاد باش

از عذاب دیدنم ازاد باش

گرچ تو تنهاتر از من میشوی

ارزو دارم شبی عاشق شوی

ارزو دارم بفهمی درد را

حاصل برخوردهای سرد را

ارزو دارم خدا شادت کند

بعد شادی تشنه ی نامم کند

ارزو دارم شبی سردت کند

بعد ان شب همدم دردت کند

تا بفهمی با دلم بد کرده ای

با وجود احتیاج دست مرا رد کرده ای...

عاشق گمنام نوشت:

خدایا صبرم با دردم نمیخواند

صبری ک دادی تمام شد

اما دردم باقیست...

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۱۵ خرداد ۹۵ ، ۲۱:۱۶
  • جلال کریمی


سنگ،کاغذ،قیچی بازی میکردیم باهم

من سنگ آوردم کاغذ آورد مچالم کرد!

کاغذ آوردم او قیچی آورد بریدم!

قیچی آوردم سنگ آورد منو شکست!

و اینگونه مرا له کرد برید و شکست!

در تمام بازی،نگاه من به او بود

که چطور برای خرد کردنم تلاش میکند

باشه عزیزم تو بردی…

عاشق گمنام نوشت:

زندگی پانتومیم است

اگر حرف دلت را بر زبان آوری باخته ای

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۱۵ خرداد ۹۵ ، ۲۱:۱۲
  • جلال کریمی