Wellcom To Jalal Karimi Site

سایت شخصی آقای جلال کریمی

Wellcom To Jalal Karimi Site

سایت شخصی آقای جلال کریمی

Wellcom To Jalal Karimi Site

سایت شخصی آقای جلال کریمی

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب


کسی کـه بهتــرین نصیحتها رو میکنـه

معمــولاََ کسیه کـه

بدتــرین شرایطـو تجــربه کـــرده ...


عاشق گمنام نوشت:

زندگی همچون بادکنکی ست

در دستان کودکان ،

که همیشه ترس از ترکیدن آن ،

لذت داشتن آن را از بین می برد !

  • جلال کریمی


مردی با خود زمزمه کرد: خدایا با من حرف بزن!
یک سار شروع به خواندن کرد، اما مرد نشنید.
فریاد برآورد: خدایا با من حرف بزن!

آذرخش در آسمان غرید، اما مرد گوش نکرد.
مرد به اطراف خود نگاه کرد و گفت: خدایا بگذار تو را ببینم.
ستاره‌ای درخشید، اما مرد ندید.
مرد فریاد کشید: یک معجزه به من نشان بده!
نوزادی متولد شد، اما مرد توجهی نکرد.
پس مرد در نهایت یأس فریاد زد:

خدایا بگذار بدانم که اینجا حضور داری!
در همین زمان خداوند مرد را لمس کرد.
اما مرد پروانه را با دستش پراند و به راهش ادامه داد.


عاشق گمنام نوشت:
بیدلی در همه احوال خدا با او بود

او نمی‌دیدش و از دور خدایا می‌کرد

  • جلال کریمی


عاشق گمنام نوشت:

لذتی که در “کوفت” گفتن مامان هست در “قربونت برم” هیچکس نیست
دعای پدر و مادر همراه همیشگیتون باشه

  • جلال کریمی


اشک ها

اشک ها قطره نیستند

بلکه کلماتی هستند که می افتند

فقط بخاطر اینکه پیدا نمیکنند


کسی را که معنی این کلمات را بفهمد...


عاشق گمنام نوشت:

دیگر چه فرقی میکند یک تنگ با دریا؟

وقتی که یک ماهی دلش قلاب می خواهد

  • جلال کریمی


معــــ..ــــــجزه
خـــــ☝ـــــدارو
تو
هرلحظه
کناربا
هــــ♥ــــــم
بودنمون
حس میکنمـــــ‌ღ

عاشق گمنام نوشت:
نگــاهمــان را از هــم میدزدیــم...
قلــــبمان به تپــش میفتــد...

و بازهــم غــرور پــیروز مــیشود..


  • جلال کریمی

قشنگترین لحظات را کسی به تو میدهد

که بتواند غمگین ترین لحظات را از تو بگیرد...


عاشق گمنام نوشت:

دلم نه عشق میخواهد

نه احساسات قشنگ

نه ادعاهای بزرگ نه بزرگ های پر مدعا...

دلم یک دوست میخواهد

که بشود با او حرف زد و بعد پشیمان نشد !!!..


 

  • جلال کریمی


بعد رفتنت از خدا خواستم
فراموشی بگیرم
شاید از غصه ها جدا گردم
و
اجابت شد!
حال
گاهی می روم
چای می ریزم
و می نشینم همان جای همیشگی
برای سرکشیدن خستگی ها،
نگاهم می افتد
به دو استکان چایی که پشت
این حواس پرتی
برای تو و خودم
ریخته ام!
و
تو نمیدانی
که
این فراموشی لعنتی
هر روز چطور
می کـُشـَدم


عاشق گمنام نوشت:


از کویر آمده ام؛

چشمم از خاطره ی ریگ پُر است؛

ابر من باش و دلم را بتکان ...

  • جلال کریمی





عاشق گمنام نوشت:
زندگی باور می‌خواهد
آن هم از جنس امید
که اگر سختی راه به تو سیلی زد
یک امید از ته قلب به تو گوید:
که هنوز خدا هست...
  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۲۶ خرداد ۹۵ ، ۲۲:۴۱
  • جلال کریمی


از خانه بیرون می رَوم

و تنهایی ام بزرگتر میشود.

در جست و جوی "کسی" نیستم

در جست و جوی "جایی" نیستم

در جست و جوی "چیزی" نیستم

قدم میزنم,

تا پاهایم را فراموش نکنم ...!


عاشق گمنام نوشت:

آدمی را دیدم

با سایه ی خود درد و دل می کرد

چه رنجی می کشد او

وقتی هوا ابریست

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۲۱ خرداد ۹۵ ، ۲۲:۱۴
  • جلال کریمی


3 چـیـز تـَحَـمـُلِـش خِـیـلـی سَــخته...

۱-حَـق بـا تـو بـاشـه وَلـی بِـهِـت زور بـِگـَن...

۲-بـِدونـی دارَن بـِهـِت دُروغ مـیـگَـن اَمـا نَـتـونـی ثـابِـت کُـنـی...

۳-حَـرفِ دِلـِتـو نَـتـونـی بـِزَنـیـو سـُکـوت کُـنـی

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۱۹ خرداد ۹۵ ، ۲۱:۴۸
  • جلال کریمی