چهارشنبه, ۲۱ مهر ۱۳۹۵، ۰۸:۲۴ ب.ظ
بفهم رها کرده او تو را...
یک لحظه چشم دوخت به فنجان خالی ام
آرام وسرد گفت:که در طالع شما...
قلبم تپید، باز عرق روی صورتم نشست
گفتم بگو مسافر من میرسد ؟ و یا...
با چشمهای خیره به فنجان نگاه کرد!
گفتم چه شد؟ سکوت بود و تکرار لحظه ها
آخر شروع کرد به تفسیر فال من...
با سر اشاره کرد که نزدیکتر بیا
اینجا فقط دو خط موازی نشسته است
یعنی دو فرد دلشده ی تا ابد جدا
انگار بی امان به سرم ضربه میزدند
یعنی که هیچ وقت نمی آید او خدا؟؟؟
گفتم درست نیست، از اول نگاه کن
فریاد زد:بفهم رها کرده او تو را....!!!
عاشق گمنام نوشت:
بازنده منم در کارزارِ
دلِ منو ، چشم هــــــــــــای تو
چه نبرد ناعادلانه یی
- ۹۵/۰۷/۲۱