Wellcom To Jalal Karimi Site

سایت شخصی آقای جلال کریمی

Wellcom To Jalal Karimi Site

سایت شخصی آقای جلال کریمی

Wellcom To Jalal Karimi Site

سایت شخصی آقای جلال کریمی

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

۲۵ مطلب در خرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است


تو مرا یاد کنی یا نکنی

باورت گر بشود گر نشود

حرفی نیست...

اما

نفسم میگیرد

در هوایی که نفس های تو نیست

عاشق گمنام نوشت:

ساده بودم ....که تورا ساده تجسم کردم

بعد لبخند تو با گریه تبسم کردم

اشنا با همه ی پنجره های شهرم

چون تورا پشت همین پنجره ها گم کردم....

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۱۵ خرداد ۹۵ ، ۲۱:۱۹
  • جلال کریمی


میروم شاید فراموشت کنم

با فراموشی هم اغوشت کنم

میروم از رفتن من شاد باش

از عذاب دیدنم ازاد باش

گرچ تو تنهاتر از من میشوی

ارزو دارم شبی عاشق شوی

ارزو دارم بفهمی درد را

حاصل برخوردهای سرد را

ارزو دارم خدا شادت کند

بعد شادی تشنه ی نامم کند

ارزو دارم شبی سردت کند

بعد ان شب همدم دردت کند

تا بفهمی با دلم بد کرده ای

با وجود احتیاج دست مرا رد کرده ای...

عاشق گمنام نوشت:

خدایا صبرم با دردم نمیخواند

صبری ک دادی تمام شد

اما دردم باقیست...

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۱۵ خرداد ۹۵ ، ۲۱:۱۶
  • جلال کریمی


سنگ،کاغذ،قیچی بازی میکردیم باهم

من سنگ آوردم کاغذ آورد مچالم کرد!

کاغذ آوردم او قیچی آورد بریدم!

قیچی آوردم سنگ آورد منو شکست!

و اینگونه مرا له کرد برید و شکست!

در تمام بازی،نگاه من به او بود

که چطور برای خرد کردنم تلاش میکند

باشه عزیزم تو بردی…

عاشق گمنام نوشت:

زندگی پانتومیم است

اگر حرف دلت را بر زبان آوری باخته ای

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۱۵ خرداد ۹۵ ، ۲۱:۱۲
  • جلال کریمی


من که گفتم این بهار افسردنی است

من که گفتم این پرستو مردنی است

من که گفتم ای دل بی بند و بار

عشق یعنی رنج ، یعنی انتظار

آه عجب کاری به دستم داد دل


هم شکست و هم شکستم داد دل . . .


عاشق گمنام نوشت:


ای اشک ، آهسته بریز که غم زیاد است

ای شمع آهسته بسوز که شب دراز است

امروز کسی محرم اسرار کسی نیست

ما تجربه کردیم ، کسی یار کسی نیست .

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۱۵ خرداد ۹۵ ، ۲۱:۱۰
  • جلال کریمی


یک نفر امد قرارم را گرفت

برگ و بار و شاخسارم را گرفت

چهار فصل من بهار بود ، حیف

باد پائیزی بهارم را گرفت

اعتباری داشتم در پیش عشق

با نگاهی ، اعتبارم را گرفت

عشق یا چیزی شبیه عشق بود

آمد و دار و ندارم را گرفت . . .


عاشق گمنام نوشت:


خدایا"آلودگی" آدمها از حد گذشته...

دنیا را چند روز تعطیل نمی کنی؟

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۱۵ خرداد ۹۵ ، ۲۱:۰۸
  • جلال کریمی


ﭼﻪ ﺍﻳﺪﻩ ﺑﺪﻱ ﺑﻮﺩﻩ، ﺩﺍﻳﺮﻩ ﺍﻱ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﺳﺎﻋﺖ!
ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﻴﮑﻨﻲ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻓﺮﺻﺖ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻫﺴﺖ...
اما ﺳﺎﻋﺖ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﻴﮕﻮﻳﺪ؛ ﺯﻣﺎﻥ ﺩﻭﺭ ﻳﮏ ﺩﺍﻳﺮﻩ ﻧﻤﻲ ﭼﺮﺧﺪ!
ﺯﻣﺎﻥ ﺑﺮ ﺭﻭﻱ ﺧﻄﻲ ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ ﻣﻲ ﺩﻭﺩ
ﻭ ﻫﻴﭽﮕﺎﻩ،
ﻫﻴﭽﮕﺎﻩ،
ﻫﻴﭽﮕﺎﻩ ﺑﺎﺯ ﻧﻤﻴﮕﺮﺩﺩ...
ﺍﻳﺪﻩ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﻪ ﺷﮑﻞ ﺩﺍﻳﺮﻩ، ﺍﻳﺪﻩ ﺟﺎﺩﻭﮔﺮﻱ ﻓﺮﻳﺒﮑﺎﺭ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ!
ﺳﺎﻋﺖ ﺧﻮﺏ، ﺳﺎﻋﺖ ﺷﻨﻲ ﺍﺳﺖ!
ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻳﺎﺩﺁﻭﺭﻱ ﻣﻴﮑﻨﺪ ﮐﻪ ﺩﺍﻧﻪ ﺍﻱ ﮐﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﺎﺯ ﻧﻤﻲ ﮔﺮﺩﺩ.
ﺍﮔﺮ ﺭﻭﺯﻱ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺰﺭﮔﻲ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ،
ﺑﻪ ﺟﺎﻱ ﻫﻤﻪ ﺩﮐﻮﺭﻫﺎ ﻭ ﻣﺠﺴﻤﻪ ﻫﺎ ﻭ ﺳﺘﻮﻧﻬﺎ،
ﺳﺎﻋﺖ ﺷﻨﻲ ﺑﺰﺭﮔﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻥ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺳﺎﺧﺖ ﻭ ﻣﻴﮕﻮﻳﻢ

ﺩﺭ ﺁﻥ ﺳﺎﻋﺖ ﺷﻨﻲ، ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺷﻦ ﺑﺮﻳﺰﻧﺪ ﮐﻪ ﺗﺨﻠﻴﻪ ﺍﺵ ﺑﻪ
ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻣﺘﻮﺳﻂ ﻋﻤﺮ ﻳﮏ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻃﻮﻝ ﺑﮑﺸﺪ...!
ﺗﺎ ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ ﮐﻪ ﺭﻭﺑﺮﻭﻳﺶ ﻣﻲ ﺍﻳﺴﺘﻢ ﺑﻪ ﻳﺎﺩ ﺑﻴﺎﻭﺭﻡ ﮐﻪ ﺯﻣﺎﻥ، «ﺧﻂ» ﺍﺳﺖ ﻧﻪ «ﺩﺍﻳﺮﻩ »!
و ﺯﻣﺎﻥ ﺭﻓﺘﻪ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﺎﺯ ﻧﻤﻲ ﮔﺮﺩد...!

  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۰۹ خرداد ۹۵ ، ۲۰:۲۵
  • جلال کریمی


این شعر را همین حالا بخوان

وگرنه بعدها باورت نمی شود

هنگام سرودنش چگونه دیوانه وار عاشقت بودم

همین حالا بخوان

این شعر را که ساختار محکمی ندارد

و مثل شانه های تو هربار گریه می کنم می لرزد

هربار گریه می کنم

و پیراهن هیچ فصلی خیس تر از بهاری نخواهد بود

که عاشقت شدم.........


عاشق گمنام نوشت:


گـــــــــــاهی

هیچکس را نداشته باشی بهتر است ...!

بـــــاور کــــن

بعضــیها تنــــــــــــهاترت مـــــــی کنند ...

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۹ خرداد ۹۵ ، ۲۰:۲۳
  • جلال کریمی


زن
زاییده نمی شود
ساخته می شود
و دختری که صدای گریه های عروسک تازه اش
از تمام شریان هایش عبور می کند
چه دیر می فهمد اگر گل های چادر مادرش را
محکم تر بو می کرد
هیچ وقت گم نمی شد
و چه زود یاد می گیرد لالایی های تازه اش را
باید خرج آجرهای خانه اش کند
تا مدادهای رنگی دخترش
سقف ها را با درد کمتری روی دیوارها بکشند


عاشق گمنام نوشت:

آن روز که از پیله خارج شود.. زنی جلوه خواهد کرد..

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۹ خرداد ۹۵ ، ۲۰:۱۸
  • جلال کریمی


خدایا
هرگاه عاشقانه خواندمت
عاشقانه تر جواب دادے هرگاه خالصانه تمنایت ڪردم
مشتاقانه تر اجابت کردے چه روزها ڪه ندیدمت ولے تو دیدے
چه حڪمتے ست در خدایے تو
ڪه این چنین مهربانے میڪنے


عاشق گمنام نوشت:

سبحان الله ...
چه جشنواره و چه تندیسی قادر است این لحظه قابل ستایش را تقدیر کند !
این قدرت بی نظیر خالق بی همتاست ...


  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۰۹ خرداد ۹۵ ، ۲۰:۰۰
  • جلال کریمی


همیشه دعا کنید
چشمانی داشته باشید
که بهترینها را در ادمها ببیند
قلبی که خطاکارترینها را ببخشد
ذهنی که بدیها را فراموش کند و روحی
که هیچگاه ایمانش به خدا را از دست ندهد

عاشق گمنام نوشت:

ﻭﻋﺪﻩ‌ے ﺧــــﺪﺍ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ
ﺩﺳﺘـﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻩ ...
ﺗﺎ ﻓﺘﺢ ڪنے ﺩﻧﻴﺎ ﺭﺍ
ﻭ ﻣﻤڪﻦ ڪنے؛ ﻧﺎﻣﻤڪن‌ﻫﺎﺭﺍ
ﻭ ﺑﺪﺳﺖ ﺑﻴﺎﻭﺭے؛
ﺩﺳﺖ ﻧﻴﺎﻓﺘﻨﻴﻬﺎ ﺭﺍ ...
ﭘﺲ امروز ﺧﻮﺩ ﺭﺍﺑﻪ ﺧــدﺍ ﺑﺴﭙﺎﺭ...


  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۸ خرداد ۹۵ ، ۲۰:۱۶
  • جلال کریمی