Wellcom To Jalal Karimi Site

سایت شخصی آقای جلال کریمی

Wellcom To Jalal Karimi Site

سایت شخصی آقای جلال کریمی

Wellcom To Jalal Karimi Site

سایت شخصی آقای جلال کریمی

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب


ﭼﻨﺎﻥ ﺯﻧـــﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺳﺨﺖ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﯾـﻢ ﮔـﻮﯾـﯽ ﺳﺎﻝ ﻫﺎ

ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﺑﺎﺷﯿﻢ !

ﮐـﺎﺵ ﯾــﺎﺩ ﺑــﮕﯿـﺮﯾـــﻢ، ﺭﻫــﺎ ﮐﻨﯿــﻢ، ﺑـﮕــﺬﺭﯾــﻢ.

ﮔـﺎﻫﯽ ﺑـﺎﯾـــﺪ ﺭﻓﺖ …

ﺩﻝ ﺑــﻪ ﺳﺎﺣـﻞ ﻧﺒﻨﺪﯾـــﻢ ﺑﺎﯾﺪ ﺗﻦ ﺑﻪ ﺁﺏ ﺯﺩ …

ﻣﺎ ﺑﻪ ﺁﺭﺯﻭﻫــﺎﯾﻤــﺎﻥ

ﯾﮏ ﺭﺳﯿــﺪﻥ ﺑــﺪﻫــﮑﺎﺭﯾــــﻡ!

ﺯﻧــــﺪﮔــﯽ ﮐــﻮﺗــﺎﻩ ﺍﺳﺖ.

ﺷﺎﯾﺪ… فرصتی نیست تا عکسی ﺷﻮیم ﯾﺎﺩﮔﺎﺭﯼ

ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﻃﺎﻗﭽﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ

ﮔﺮﺩﮔﯿﺮﯼ ماﻥ ﮐﻨﻨﺪ!

اصلا گاهی باید نرسید …

اصلا قرار نیست به همه آرزوها رسید…

گاهی نرسیدن تو را عاشق تر میکند …


عاشق گمنام نوشت:
هـــر انســـانی گاهـــی لازم اســـت
بایســـــتد گوشــــه ای از دنیا

و لحظه ای به آســـمان خیـــــره شود
و خیـــــلی آرام بی هیـــــــچ واســـــطه ای !
به او بگویــــــد که :
دوســـــــتش دارد . . .

  • جلال کریمی



بیهوده است مجادله بر سر اثبات

دیانت یا بی دینی آدمها!

کسی که دروغ نمی گوید،

کسی که مهربان و با انصاف است،

کسی که از رنج دیگران اندوهگین می شود

و از شادمانی دیگران شاد است…

کسی که انسان را و پرنده را و گیاه را و زمین را

محترم می دارد…

" به مقصد رسیده است"

از هر راهی که رفته باشد…

عاشق گمنام نوشت:
هنوز وقت هست، تا دیر نشده باید فکری کرد
سقفی در حال ریختن است
مریضی در انتظار درمان و عروسی مشتاق جهیزیه و…
اگر امروز کمک برسانیم موثرتر از فرداست

گاهی یک ساعت هم تاخیر جدی‌ای است و فرصت‌ها را می‌سوزاند
گاهی دقیقه‌ها ارزشمندند و کمک‌ها گاهی کوچک به نظر می‌آیند
ولی به لطف خدا زندگی دوباره می‌بخشند
تا دیر نشده کمک رو یاد بگیریم ….

  • جلال کریمی



هنوز هســـت!

عشق واقعی را میگویم…

خیانت هست،دروغ هست،

بازی با دل هم هست،

درست…!

ولی یه جایی گوشه ی پاک دلِ بعضیا،

به دور از گناه ها و بدی ها ..

هنوز هم هســت عشق واقعی

عاشق گمنام نوشت:

همیشه به خاطر داشته باش:

کسی در جایی به خاطر وجود تو خوشبخت است .

  • جلال کریمی



چه فرقی میکند . . .
سیاه باشی یا سفید
چه بسیار سیاهانی که قلبهایی پاک و سپید دارند!!!!
وچه بسیار سفیدانی که قلبهایی زنگار گرفته و سیاه دارند!!!!

عاشق گمنام نوشت:

انسانیت که داشته باشی سپیدای هستی از آن توست. . .

  • جلال کریمی



نمیدانم عشق چه جور است!!
ولی ...
من به تو ...
"حس عجیبی" دارم!
حس یک تشنه به آب ...
حس ابری که،پر از باران است ...
حس قلبی که پر از تشویش است ...
حس دستی که در دست ...
حس عکسی در قاب ...
حس ماهی در آب ...
حس شرمی زیبا که در گونه ات پیداست..
حس قلبی نالان ...
عشق من بی پایان ...
حس پرواز پرنده ،تا اوج ...
حس خوابی آرام ، پر ز رویای بهار ...
حس رفتن تا " تو" ...
" عشق" باید که چنین حس عجیبی باشد.


عاشق گمنام نوشت:

تو
بی‌بدیل بودی
اما ،
من
فراوان و بیهوده...

و تلخی قصه از اینجا آغاز می‌شد!
از من گذشتی
مثل ماه
از پنجره‌های تاریک...

تو
همه‌ چیز من بودی
و من
هیچ‌ چیز تو نبودم...

  • جلال کریمی



شش گروه انسانی را از زندگی خود حذف کنید تا روحتان سالم بماند:

1 - ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﺩ.
2 - ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﭼﺸﻤﺘﺎﻥ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ.
3 - ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺍﺳﺘﺮﺱ می دﻫﺪ.
4 - ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﺟﺮ ﻭ ﺑﺤﺚ می کند.
5 - ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺳﻮﺀ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ می کند.
6 - ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ تأثیرات ﻣﺨﺮﺏ می گذارد.

عاشق گمنام نوشت:

و شخصی که بی حرمتی برایش تفریح است.

  • جلال کریمی




وقتی عطر حضورت پیچید در خلوتم
دریچه های قلبم را بستم
چشمانم را هم
زیر پلکهایم مهتاب روی تو درخشید
چشمانم را گشودم
تو
همچون اشک جاری شدی بر گونه
ترا با دستهای نا مهربانم از گونه راندم
و تو در خاک خفتی
چشمانم را بستم
پشت پلکهایم آمدی
صدایم کردی
چشم گشودم
ترا دیدم که چون شقایق ایستاده ای


عاشق گمنام نوشت:

اشک زیبا ترین شعر،

بی تاب ترین عشق،

ناب ترین ایمان

و داغ ترین اشتیاق،

تب دارترین احساس،

خالص ترین بیان

و لطیف ترین دوست داشتن است

که همه در کوره ی گداخته ی دل به هم آمیخته،

ذوب گشته و و به صورت قطره ای

گرم بر گونه ی انسان جاری می شود.


  • جلال کریمی



میان پرواز تا پرتاب .....

تفاوت از زمین ... تــــــــــــــا .... آسمان است .....

پرواز که کنی ... آنجا میرسی که خودت میخواهی .....

پرتابت که کنند .....آنجا میروی که آنان میخواهند ....

پس ...... پرواز را بیاموز ......


عاشق گمنام نوشت:

آنکه سرما خورده میداند که درد سینه چیست
گریه بر فرزند را تهمینه میداند که چیست

معنیِ سردرد بی اندازه را با درد سر
دختری بدنام در آیینه میداند که چیست

درد آن عاشق که معشوقش عروسی کرده است
شاه وقت غارت گنجینه میداند که چیست

آنکه خوابش حاصل قرص است واشک نیمه ‌شب
فرق روز شنبه با آدینه میداند که چیست

  • جلال کریمی


من همه افراد «زمین» و همه انسان های« زمان» را دیدم 

که همه در یک چیز مشترک بودند:« متفاوت بودن!!» 

بنابراین دانستم که انسان نه «کالایی تولیدی» ، 

که «کیمیایی توحیدی» است؛

پس هر انسان «موجودی منحصر به فرد» است و «وجودی بی هماورد».

 هر انسان مشتاقانه می خواهد «خودش» باشد.

هر انسان یک« زبان آزاد» برای «گُفتن» دارد

و هزاران «غنچه استعداد» برای «شکُفتن».

هر انسان یک «وجدان ذاتی» دارد و یک« ایمان درجاتی»!

آفرینشگر هستی به هر انسان عقل و خرد داد 

تا خود« راه» را از «چاه» « بازشناسد» 

و در پویش
«راه» از هیچ «پادشاه» « نهراسد»!


عاشق گمنام نوشت:


یارب از عرفان مرا پیمانه ای سرشار ده
چشم بینا ، جان آگاه و دلی هشیار ده

مدتی گفتار بی کردار کردی مرحمت
روزگاری هم به من کردار بی گفتار ده

  • جلال کریمی

ای پرنده مهاجرسفرت سلامت اما
به کجامیری عزیزم قفسه تموم دنیا
روی شاخه های دوری چه خوشی داره صبوری
وقتی خورشیدی نباشه تا همیشه سوت و کوری
میگذره روزای عمرت توی جاده های خلوت
تا بخوای بر گردی خونه گم میشی تو باغ غربت
واسه ما فرقی نداره هر جا باشیم شب نشینیم
دلخوشیم به این که شاید سحرو یه روز ببینیم
آخرش یه روزی هجرت در خونتو میکوبه
تازه اون لحظه میفهمی همه آسمون غروبه

آخرش یه روزی هجرت در خونتو میکوبه
تازه اون لحظه میفهمی همه آسمون غروبه
افزودن تصویر از طریق آدرس
میگذره روزای عمرت توی جاده های خلوت
تا بخوای بر گردی خونه گم میشی تو باغ غربت
واسه ما فرقی نداره هر جا باشیم شب نشینیم
دلخوشیم به این که شاید سحرو یه روز ببینیم
آخرش یه روزی هجرت در خونتو میکوبه
تازه اون لحظه میفهمی همه آسمون غروبه


عاشق گمنام نوشت:

بخوان ای دل هوای یار دارم
هوای دیدن دلدار دارم




  • جلال کریمی