Wellcom To Jalal Karimi Site

سایت شخصی آقای جلال کریمی

Wellcom To Jalal Karimi Site

سایت شخصی آقای جلال کریمی

Wellcom To Jalal Karimi Site

سایت شخصی آقای جلال کریمی

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

۱۵ مطلب در اسفند ۱۳۹۴ ثبت شده است


"تو" ڪہ از ڪوچہ ے
غمگین دلم میگذرے !
"تو" ڪہ از راز دلم با خبرے !
"تو" چرا رسم وفایت گم شد؟!
برق چشمان سیاهت گم شد؟!
با " توأم " اے مہِ مہتابِ شبان...
با " تو " اے زلف پریشان جہان...
بی "تو" صد خاطره ام گریان است...
بی "تو" اشڪم شاعر باران است...
بی "تو" دیگر نفسم بند آمد!
بی "تو" جوے "دل" من
خشڪیده ست
با "تو" از قصہ عشقم گفتم و "تو" در اوج سڪوت؛
با نگاهی پر تردید و خمود ؛
گفتی از: " عشق حذر ڪن " نفسم بند آمد

عاشق گمنام نوشت:

یادتان باشد هیچ وقت در زندگی خود

نقش نیش های مار ” ماروپله” را بازی نکنید

شاید دیگر توان دوباره بالا آمدن از نردبان را نداشته باشد

همان کسی که به شما اعتماد کرده بود

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۴ اسفند ۹۴ ، ۲۱:۴۸
  • جلال کریمی


تو ماهی و من ماهیِ این برکه ی کاشی..
اندوه بزرگی ست زمانی که نباشی!

آه از نفس پاک تو و صبح نشابور
از چشم تو و حجره ی فیروزه تراشی..

پلکی بزن ای مخزن اسرار که هر بار
فیروزه و الماس به آفاق بپاشی!

ای باد سبک سار! مرا بگذر و بگذار!
هشدار! که آرامش ما را نخراشی..

هرگز به تو دستم نرسد ماه بلندم!
اندوه بزرگی ست چه باشی.. چه نباشی..


عاشق گمنام نوشت:

سالکی گفتا چه داری آرزو؟ گفتم سکوت
معنی صد نکته را در یک سخن پیچیده ام

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۲ اسفند ۹۴ ، ۲۱:۳۷
  • جلال کریمی


سکوت

گاهی مردی است
ایستاده بر میدان اصلی شهر
و گاه چوپانی است
تکیده بر درختی خشکیده

حرکت می کند
و می توانی ردش را بر شیار سنگفرش ها
دنبال کنی
حرف می زند
و خوب که دقت کنی
صدای سوت زدنش از حفره ی میله ها
به گوش می رسد

پنجره را می بندم
هر چند برای تو این شهر امن باشد
که پله هاش
کفش ها را بالا ببرند
و پل هاش
اتومبیل ها را جا به جا
من اما در سکوت این اتاق
دستی را می بینم
که بی دلیل پرده ها را تکان می دهد
و گلدان ها را از روی طاقچه
نقش بر زمین

بترسید از سکوت هایی که می توانند
برخیزند
از سکوت هایی که می توانند
زنجیر پاره کنند


عاشق گمنام نوشت:

ندانستیم و دل بستیم....
نپرسیدیم و پیوستیم...

ولی هرگز نفهمیدیم...
شکارسایه ها هستیم..

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۲ اسفند ۹۴ ، ۲۱:۳۴
  • جلال کریمی


زندگی است دیگر!
همیشه همه سازهایش کوک نیست!
باید یاد گرفت با هر سازش برقصیم،
حتی با ناکوک ترین کوک آن ...
اصلا رقص و ساز و کوکش را فراموش کن!
حواست باشد به این روزهایی که دیگر برنمی گردد...
به وقت هایی که مثل باد می آیند و
می روند تند ..
به این سالها که به مانند برق می گذرند

عاشق گمنام نوشت:

نگاهت کافیست

تا دوباره در هوای آمدنت بمیرم

تو همیشه دعوتی

راس ساعت دلتنگی.....

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۱ اسفند ۹۴ ، ۲۲:۳۶
  • جلال کریمی


بزرگ ترین مصیبت براى یک انسان این است که
نه سواد کافى براى حرف زدن داشته باشد
نه شعور لازم براى خاموش ماندن ...

عاشق گمنام نوشت:

حرف‌هایی هست‌ برای گفتن که اگر گوشی نبود نمی‌گوییم.. 
و حرف‌هایی هست برای نگفتن،

حرف‌هایی که هرگز‌ سر‌ به ابتذال گفتن فرود نمی‌آورند. 
حرف‌های شگفت،

زیبا و اهورایی همین‌هایند و سرمایه ماورایی

هرکس به اندازه حرف‌هایی است که برای نگفتن دارد

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۱ اسفند ۹۴ ، ۲۲:۳۳
  • جلال کریمی