Wellcom To Jalal Karimi Site

سایت شخصی آقای جلال کریمی

Wellcom To Jalal Karimi Site

سایت شخصی آقای جلال کریمی

Wellcom To Jalal Karimi Site

سایت شخصی آقای جلال کریمی

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

۹۹ مطلب در دی ۱۳۹۴ ثبت شده است


خدایـــــا !

دخیل میبندم

نه آن که گره بگشایی، نه!

که رهایم نکنی…..

عاشق گمنام نوشت: از من مرا جدا و از خود جدا مکن...

  • جلال کریمی


بــرای چــشمهایــم نماز بــاران بخوان؛ بُغض کَرده

ابریست اما نمــی بــارد

زیر بــاران آدَم تَــرَم...

خــاکـــِ تــنــم بــوی دستهـای گــِــلــی خـدا را مـیگـــیرد...

عاشق گمنام نوشت: چــرا چــتر؟ چـــرا فـــرار؟

تنهــا آدم هــای آهــنــی زیــر بــاران زنــگــــ میــزنند!

  • جلال کریمی



  • جلال کریمی


گله هارابگذار!
ناله هارابس کن!
روزگارگوش ندارد که تو هی شِکوه کنی!
زندگی چشم ندارد که ببیند اخم دلتنگِ تو را...
فرصتی نیست که صرف گله وناله شود!
تابجنبیم تمام است تمام!!
مهردیدی که به برهم زدن چشم گذشت....
یاهمین سال جدید!!
بازکم مانده به عید!!
این شتاب عمراست ...
من وتوباورمان نیست که نیست!!
زندگی گاه به کام است و بس است؛
زندگی گاه به نام است و کم است؛
زندگی گاه به دام است و غم است؛
چه به کام و
چه به نام و
چه به دام...
زندگی معرکه همت ماست...زندگی میگذرد...

زندگی گاه به نان است و کفایت بکند؛
زندگی گاه به جان است و جفایت بکند‌؛
زندگی گاه به آن است و رهایت بکند؛
چه به نان
و چه به جان 
و چه به آن...
زندگی صحنه بی تابی ماست...زندگی میگذرد...

زندگی گاه به راز است و ملامت بدهد؛
زندگی گاه به ساز است و سلامت بدهد؛
زندگی گاه به ناز است و جهانت بدهد؛
چه به راز 
و چه به ساز
و چه به ناز...
زندگی لحظه بیداری ماست...زندگی میگذرد...

  • جلال کریمی


زنـבگـــے בر حــــال بارگـــیرے استــــ،
لطفاً صـَــــبر ڪُــنیـב...
 

 

اینجـا سُــرعتــــ خوشــــبختے,

بسیار ڪـــمــ اَستـــ!!

 

 

 تـــا زِندگـــے اتـــ لُـوב شـــوב

 

 عُمـــــرتـــ تمـامـــ شــבه

  • جلال کریمی


"بنام مادر"

پـا به پـای غـم من پیـر شـد و حـرف نـزد...!!!

داغ دیـد از من و تبخـیر شـد و حـرف نـزد...!!!

شب به شب منتظرم بود و دلش پر آشوب.!!!

شب بـه شب آمـدنـم دیـر شد و حـرف نزد.!!!

غصـه میخـورد کـه مـن حـال خـرابـی دارم...!!!

از همین غصـه ی من سیـر شـد و حرف نزد!!!

وای از آن لحظه کـه حرفـم دل او را سوزاند!!!

خیس شد چشمش و دلگیر شد و حرف نزد!!!

صورت پر شده از چین و چروکش یعنی!!!

مادرم خستـه شـد و پیـر شـد و حرف نزد

  • جلال کریمی


دنیا را بد ساختند 
 کسی را که دوست داری دوستت ندارد 
 کسی که تو را دوست دارد تو دوستش نداری 
 اما کسی که تو دوستش داری و او هم تو را دوست دارد 
 به رسم و آیین زندگی به هم نمی رسند 
 و این رنج است 
 زندگی یعنی این !

  • جلال کریمی

سبک زندگیتون پر از امید و خدا

زندگیت را با دم زدن در هوای گذشته و نگرانی فرداهای نیامده
آسان هدر نده
هر روز، همان روز را زندگی کن
و هرگز امید از کف مده
همه چیز لحظه ای به پایان می رسد که قدم های تو باز می ایستد.

  • جلال کریمی


نــزدیـــــــــک یعنــــی..

گرمـــای نفســــش گــونه ات را گــــــرم کنــد..

غیــر از ایـن; یعنـــــی دوری ...!

  • جلال کریمی


خــواستـــم گلـــه هایـم را یـک بـه یـک

بــرایــت بگــویــم!

امـــّا...

بگـذریــم؛

عـــاشـق کــه گلـــه نمی کـنـد...

عاشق گمنام نوشت: عـشــق ِ زمیـنی، زمیــنت میـــزنــَد!


آسمــــان را دریــاب...


  • جلال کریمی