آمدنت را یادم نیست
بیصدا آمدی،بی آنکه من بدانم!
بی اجازه ماندی،بی آنکه من بخواهم!
اکنون با ذره ذره ی وجودم ماندنت را تمنا میکنم!
مهمون ناخوانده ی قلبم بمان
که ماندنت را سخت
دوست دارم
عاشق گمنام نوشت:
دیگر ......
نمی توانم پنهانت کنم
از درخشش نوشته هایم .....
می فهمند
که برای تو می نویسم !