- ۲۸ آذر ۹۴ ، ۲۲:۲۱
همخواب رقیبانی و من تاب ندارم
بیتابم و از غصه ی این خواب ندارم
دلتنگم و با هیچکسم میل سخن نیست
کَس در همه آفاق به دلتنگی من نیست
بسیار ستمکار و بسی عهد شکن هست
اما به ستمکاری آن عهد شکن نیست
عهد شکن نیست
♫♫♫
پیش تو بسی از همه کَس خوارترم من
زان روی که از جمله گرفتارترم من
روزی که نماند دگری بر سر کویت
دانی که ز اغیار وفادار ترم من
بر بیکسی من نگر و چاره ی من کن
زان کز همه کس بیکس و بییارترم من
بییارترم من, بییارترم من, بییارترم من
بییارترم من, بییارترم من, بییارترم من
هیچ مترسکی را
شبیه گرگ نساختند
شبیه پلنگ یا خرس هم نساختند
به گمانم
ترسناک تر از آدمیزاد نیافته اند
خودت را به هیچ زبانی
برای کسی ترجمه نکن
آنکس که دوستت دارد
باید همه آنچه که هستی را
از لا به لای حرف های نگفته ات
از عمق نگاه ساده ات
از دست های مهربانت بفهمد
آدمها را از روی عکس هایشان نشناسید
آدمها از بی حوصلگی هایشان . . .
از خستگی هایشان . . .
از دلتنگی ها . . .
از غصه هایشان . . .
عکس نمی گیرند !
دلم گرفته ...
به قدر تمام روزهایی که خندیدم
و همه ی آدمها را خنداندم
روزهایی بود که صدای خنده هایم
گوش همه رو کر می کرد
اما حالا
صدای گریه هایم را
حتی خودم هم نمیشنوم
دلم باران می خواهد
باران
دلم دریا می خواهد
دریا
دلم دل می خواهد اما نه هر دلی
ﻣﻦ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻧﻤﯿﺸﻮﻡ
ﻭﻟﯽ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﻣﯽ ﺭﺳﺪ …
ﯾﮏ ﻣﻼﻓﻪ ﯼ ﺳﻔﯿﺪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ ﺑﻪ ﻣﻦ …
ﺑﻪ ﺷﯿﻄﻨﺖ ﻫﺎﯾﻢ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﯾﮕﻮﺷﯽ ﻫﺎﯾﻢ ﺑﻪ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﯼ ﺑﻠﻨﺪﻡ …
ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺑﺎ ﺩﯾﺪﻥ ﻋﮑﺴﻢ ﺑﻐﺾ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ:
ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺩﻟﻤﺎﻥ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ
خدایـــا دستهایـــم را زده ام زیـــر چانـــه ام....
مـــات و مبهـــوت نـــگاهت میـــکنم...
طلبـــکار نیســـتم....
فقـــط مشتـــاقم بـــدانم....
ته قصـــه بـــا مـــن چـــه میکـــنی....
اے ڪـاش !!
فــشـار . . .
غــصــہ . . .
غــم . . .
בرב . . .
واحـد و عــدد داشــتـ !!
کـاشـ . . .
قــابــلـِ قـیـاسـ و انــدازه گــیـرے بــــوב !!
آטּ وقــــت شــایــد ...
روزگــار بــا تــمــامِ بـے رحــمـے اش مـے فـهـمــیـد
بــر ســر یــک نــفـر چــقــدر آوار مـے ریــزد
وقتی خواستن ها بوی شهوت می دهند
وقتی بودن ها طعم نیاز دارند ... وقتی
تنهایی ها بی هیچ یادی از یار... با هر کسی پر می شوند
وقتی نگاه ها... هرزه به هر سو روانه می شود
وقتی غریزه ... احساس را پوشش می دهد
وقتی انسان بودن ... آرزویی دست نیافتنی می شود
نه دیگر نمی خواهمت ... نه تو را و نه هیچ کس دیگری را ...
کفشهایم را نده
پا برهنه میروم تا در تنهایی خود
با نگاه کردن به پاهایم عبرت بگیرم
که من کجا و تو کجا . . . !