- ۲۶ بهمن ۹۴ ، ۲۲:۱۰
↩تکیه گاه↪ کلمه بزرگیست
پر از عشق...
پر ار آرامش...
پر از گرمای نفسهایت...
پر از دلتنگی های من...
پر از بی تابی های تو...
پر از من...
پر از تو...
اما در دو کلمه خلاصه می شود:
" شانه های تو "
بی تو هیچ نمیخواهم...
نه آسمان، نه زمین، نه باران، نه خیس شدن
گرمای دستانت را به من بده
همه چیز را از من بگیر...
عاشق گمنام نوشت:
اگــه یــه نـــفر ازت پــرسیـــد
چقـــد دوســ❥ـــم داری؟
نـــگو بــــی نــهایــــــ∞ـــت!
بــگو اندازه ای کـــه هســــــتی!!
اگــه پرسیــــــد تا کِــی دوســ❥ــــتم داری؟
نگــــو تــــا ابـــــــ∞ـــــــد
بگـــو تـــا وقــــتی کـــــــه هســــــتی!!
اگــه پــرســـید چـــقد بهـــــم اعـــــــتماد داری؟
نـــــگو انــــدازه چشـــــــام!
بـــــگو تــا انـــدازه ای که بهــــــــم اعــــــــــتماد میــــــــــدی!!
√ تـــــا بدونـــــــــه
تا وقــتـــــــی باارزشــــ❥ــــــه کـــــه،
بـــــه ارزش هــــات احــتــــــــــــــــرام بزاره...
چه حاجت است به این شیوه دلبری از من؟
تو را که از همه ی جنبه ها سری از من
درخت خشکم و هم صحبت کبوترها
تو هم که خستگی ات رفت، می پری از من
اجاق سردم و بهتر همان که مثل همه
مرا به خود بگذاری و بگذری از من
من و تو زخمی یک اتفاق مشترکیم
که برده دل پسری از تو، دختری از من
گذشت فرصت دیدار و فصل کوچ رسید
دم غروب، جدا شد کبوتری از من
نساخت با دل آیینه ام دل سنگت
تویی که ساختی انسان دیگری از من
چه مانده از تو و من؟ هیزم تری از تو
اجاق سوخته ی خاک بر سری از من
چه مانده باقی از آن روز؟ دختری از تو
چه مانده باقی از آن عشق؟ دفتری از من
عاشق گمنام نوشت:
من گفتم بوسه دل به دریا زدن است
او گفت که بوسه جنگ نرم دو تن است
بعد از دو سه بار امتحان فهمیدم
اشکالی در زاویهی دید من است
این روزها
گفتن دوستت دارم !
آنـقدر ساده است که می شود آن را
از هر رهگذری شنید
اما فهمش
یکی از سخت ترین کارِهای دنیاست
سخت است اما زیبا !
زیباست
برای اطمینانِ خاطر یک عمر زندگی
تا بفهمی و بفهمانی ...
هر دوره گردی "لیلی" نیست
هر رهگذری "مجنون "
و تو شریک زندگی هرکسی نخواهی شد !
_تا بفهمی و بفهمانی ...
اگر کسی آمد و همنشینت شد
در چشمانش باید
ردِ آسمان، ردِ خدا باشد
و باید برایش
از "من" گذشت
تـا به "ما" رسید ...
عاشق گمنام نوشت:
می بینی ؟
هوای دلتنگی ام را
نسبتی عجیب دارد با زاویه نگاهم !
در دسترس چشمان که باشی ...
هوا خوب است ...
دور از دسترس که می شوی ؛
باران می گیرد ... !!
عشقه من . . .
بهانه نیاور . . . رفتنت برای بودن با دیگری بود . . .
نه تقدیر را گردن بزن و نه به دستهای روزگار کاری داشته باش . . .
مسئله دستهای تو بود که در دستهای دیگری جا خوش کرده بود . . .
بیخیالت میشوم برو . . .
خدایا مرا چه طعمی آفریدی که
همه از من زود سیر می شوند
عشق من . . .
سادگیم را . . .
یکرنگی ام را . . .
به پای حماقتم نگذار . . .
خودم انتخاب کردم که ساده باشم و دیگران را دور نزنم . . .
وگرنه بد بودن و فریب دادن دیگران آسانترین کار دنیاست . . .
بلد بودن نمیخواهد . . .
عاشق گمنام نوشت:
میدانی رفیق . . .
درد تنهایی را به دل نگیر . . .
عقابها هم همیشه تنهایند . . .
این لاشخورها هستند که همیشه جمعشان جمع است . . .
شمع باشی یا نباشی، من همان پروانه ام ..!
تو سر عقل آمدی، من همچنان دیوانه ام ..!
حالتی دارم که «دلتنگی» برای آن کم است ...
دردهایی که ..! فدایت باد ای دُردانه ام ..!
زندگی .! ای زندگی .! ای زندگی .! ای زندگی ..!
بی تو هر شب مرگ جولان می دهد در خانه ام ..!
آبشار گیسوان مشکی ات را باز کن ...
تا رها باشند بی باکانه روی شانه ام ..!
شعر می خواهی تو از من، کاش جان می خواستی ...
جان بخواه ای خوب..! ای معشوقه ی جانانه ام ..!
عاشق گمنام نوشت:
میدانی رفیق . .
وقتی دلت گرفته . . .
وقتی غمگینی . . .
وقتی از زندگی سیری . . .