Wellcom To Jalal Karimi Site

سایت شخصی آقای جلال کریمی

Wellcom To Jalal Karimi Site

سایت شخصی آقای جلال کریمی

Wellcom To Jalal Karimi Site

سایت شخصی آقای جلال کریمی

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب



هر روز می روم به مسیری که دیدمت
جایی که عاشقانه به جانم خریدمت

جایی که دیدم ای گل زیبا شکفته ای
اما برای اینکه بمانی نچیدمت

یادم نرفته است که چشمان خسته ام
افتاده در نگاه تو بود و ندیدمت

گر من خدات میشدم ای نازنین من
این گونه با وقار نمی آفریدمت

حتی به جای این که بچینم تو را ز خاک
یک عمر عاشقانه فقط پروریدمت

آری برای اینکه بدانی چه میکشم
هر روز می روم به مسیری که دیدمت !!


عاشق گمنام نوشت:

سالها رو به قبله بودم
و می گفتم دیگر هیچکس از من عاشقانه ای نخواهد شنید.
آمدی.
رد شدی.
بند دلم پاره شد.

  • جلال کریمی


دلت دریاست

" مثل رود سرشاری دلت دریاست میدانم

پر ازاحساس بارانی واین زیباست میدانم

دعایم کن که.....

قلبت چشمه جوشان خوبیهاست میدانم... "


عاشق گمنام نوشت:

بی قید شدیم

از وقتی

قید نبودنت را زدیم

  • جلال کریمی



تو زلیخایی و من یوسفِ آشفته سرم
دوست دارم که خودم پیرهنت را بدرم!

تو هر اندازه که بگریزی و پرهیز کنی،
من همان قدر به آغوش تو مشتاق ترم!...

قصه برعکس شده، نوحم و طوفان زده ام
کشتی سوخته ای مانده میان جگرم!

دو قدم پیش بیا! ـ ای قدمت بر سر چشم! ـ
دو قدم... تا که تو را تنگ بگیرم به برم!

تو به اندازه ی هر یک قدمم آتشی و
من به اندازه ی هر یک نفست شعله ورم!

دور تر می شوی و بی خبر از حال منی
پیش می آیم و از شرم لبت با خبرم!

آه و صد آه! خلیلِ بُتِ خالت شده ام
شکر و صد شکر که اعجاز ندارد تبرم!

چه کُنم با دو لبت؟ دل بکنم یا نکنم؟
چه کنم جان و دلم را؟ببرم یانبرم؟

عاشق گمنام نوشت:

♥عشـقه باخ منده خزان وقتـی بهار آختاریرام♥
♥الیـــــم الـدن اوزولـــــوب دامــن یـار آختاریرام♥
♥باغبان آچ قاپینی سایما کی من گـــول دررم♥
♥هر گـولی ایستــمیرم اوز گـولومی آختاریرام♥

  • جلال کریمی




  • جلال کریمی



کوچک که بودیم چه دل های بزرگی داشتیم
اکنون که بزرگیم چه دلتنگیم . . .


عاشق گمنام نوشت:

دلم برای گذشته ها و کودکی تنگ شده
بزرگ شدم و حصار تنهایی تنگ تر و تنگ تر
بزرگ شدم و دلم نازک و نازک تر
بزرگ شدم و خاطره ها دلتنگ تر و دلتنگ تر چ
کودکی کوچک بود و کوتاه

  • جلال کریمی



دوستی گلیست که فقط در دلهای پاک و بی آلایش میروید.....


عاشق گمنام نوشت:


پرسیدم دوست بهتر است یا برادر؟

گفت دوست برادری است که انسان مطابق میل خود انتخاب می‌کند

  • جلال کریمی




به عشق " مادر "

پـا به پـای غـم من پیـر شـد و حـرف نـزد...!!!
داغ دیـد از من و تبخـیر شـد و حـرف نـزد...!!!
شب به شب منتظرم بود و دلش پر آشوب.!!!
شب بـه شب آمـدنـم دیـر شد و حـرف نزد.!!!
غصـه میخـورد کـه مـن حـال خـرابـی دارم...!!!
از همین غصـه ی من سیـر شـد و حرف نزد!!!
وای از آن لحظه کـه حرفـم دل او را سوزاند!!!
خیس شد چشمش و دلگیر شد و حرف نزد!!!
صورت پر شده از چین و چروکش یعنی!!!
مادرم خستـه شـد و پیـر شـد و حرف نزد •••!!!


عاشق گمنام نوشت:

تا دیده ام به روی جهان باز شد، زشوق

لبخند مهربان تو جا در تنم دمید

فریاد حاجتم چو برون آمد از گلو

دست نوازش تو به فریاد من رسید




عاشق گمنام نوشت:

مادر قسم بجان عزیز ات که هیج گاه

یاد شکـــــوه مند تو، از دل نمی رود

تا دامن کفـــــن نکشم زیر پای خاک

نقشی تو هم دمی ز مقابل نمی رود



عاشق گمنام نوشت:


خدا از خاک عشق تو رو سرشته

فـرســتـاده از آســمـون فـرشته

تـا در آغــوش امـن خـود بـگـیـرم

کـه ایـن یـک ذره جا مثـل بهشته




عاشق گمنام نوشت:


زنم از دیده بر دل روی مادر

منم مست کمان ابــروی مادر

گل از خجلت نقابی بر رخش زد

چو آمد عطر مشکین بــوی مادر




  • جلال کریمی



مپرس از من چرا در پیله ی مهر تو محبوسم...
که عشق از پیله های مرده هم پروانه میسازد...


عاشق گمنام نوشت:

گفته بودی که چرا محو تماشای منی
آنقدر محو که حتی مژه بر هم نزنی
مژه بر هم نزدم تا که ز دستم نرود
ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی

  • جلال کریمی



بــــرای رفتن .. چمدان می بندند...
بــــرای مــاندن ... دل !
مـن کـدام را ببندم ...!
که نــه خیالِ رفتن دارم...
و نــه تـــوانِ مـــاندن ...


عاشق گمنام نوشت:

تو را چون آرزوهایم همیشه دوست خواهم داشت

به شرطى که مرا در آرزوى خویش نگذارى

  • جلال کریمی



با تو در برف..مهم نیست خیابان باشد...

یا جنون باشد و یک عمر بیابان باشد..

چه کسی گفته زمستان خدا زیبا نیست؟

دوست دارم همه ی سال زمستان باشد...

ره به جایی نبرد فکر فرار از باران...

نیست چتری که به اندازه ی باران باشد...

تا تو با ناز نخندی چه کسی خواهد دید ؟

سی و دو دانه ی برفی که درخشان باشد...

می نویسی به تن برف سئوالت را،کاش...

پاسخ مسئله یک واژه ی آسان باشد...

خواندمش:"تا به ابد عاشق من می مانی؟"

دوستت دارم اگر قیمت آن،جان باشد....


عاشق گمنام نوشت:

راحت بخواب ای شهر! آن دیوانه مرده است
در پیله ابریشمش پروانه مرده است

یک عمر زیر پا لگد کردند او را
اکنون که می‌گیرند روی شانه، مرده است

  • جلال کریمی